همسایه ی سرو

روزگاری چشممان هر روز بر این سرو بود

روزگاری چشممان هر روز بر این سرو بود

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

چرا زنان داستان شاهنامه بی‌حجاب‌اند؟!

پنجشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۴۳ ب.ظ

توی اینستاگرام بودم که کلید  explore رو همین جوری زدم یکی از مطالبی که اومد و حتما هم تصادفی هست! عکسی بود از صفحه ی خانم مسیح علی نژاد با این سوال بالا!
گفتم بهتره از خود آقای فردوسی بپرسیم که نظرشون چیه، گشتم و مطالبی پیدا کردم که پای عکس صفحه ی خانم علی نژاد کامنت بذارم که دیدم مسدود شده ام!
یادم نمی یاد کی به صفحه ی ایشون سر زدم و چی گفتم ولی همین رو مطمئنم که همیشه سعی ام این بوده که مودبانه صحبت کنم ولی ظاهرا این خانم پر مدعا تحمل حرفای مودبانه مخالف نظراتشون رو هم ندارن!

حالا این متن خانم علی نژاد و جواب بنده:

" چرا زنان داستان شاهنامه بی‌حجاب‌اند؟! این واکنش کیهان به انیمیشن ایرانی راه‌یافته به اسکار است.
انیمیشن «آخرین داستان» ساخته اشکان رهگذر به فهرست مقدماتی ۳۲ فیلم انیمیشن اسکار راه یافته و در صورت راهیابی به مرحله نهایی، امسال برای دریافت جایزه اسکار رقابت خواهد کرد.

کیهان در شماره دیروز خود نوشت:
«کاراکترهای زن کاملا بی‌حجاب بوده و روابط آزادی در میان آنها و مردان نشان داده می‌شود.» نظر شما همراهان در خصوص موضع‌گیری کیهان درباره قهرمانان زن شاهنامه چیست؟! قهرمانان شاهنامه چه اجباری به رعایت حجاب اسلامی دارند؟!
"
 

به نظرم بهتره نظر خود فردوسی رو جویا بشیم از یگانه کتابش شاهنامه:

 

شیرین پس از مرگ خسرو در بارگاه شیرویه

...

چو شیرین شنید آن کبود و سیاه

بپوشید و آمد به نزدیک شاه

...

نشست از پس پرده‌ ای پادشا

چنا چون بود مردم پارسا

...

به ایران که دید از بنه سایه‌ ام

و گر سایهٔ تاج و پیرایه‌ ام

...

مرا از هنر موی بد در نهان

که آن را ندیدی کس اندر جهان

...

نه کس موی من پیش ازین دیده بود

نه از مهتران نیز بشنیده بود

...

 

تهمینه همسر رستم و مادر سهراب

...

به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست

چو من زیر چرخ کبود اندکیست

کس از پرده بیرون ندیدی مرا

نه هرگز کس آوا شنیدی مرا

 

منیژه دخت افراسیاب

...

زدی بانگ بر من چو جنگاوران

نترسیدی از داور داوران

منیژه منم دخت افراسیاب

برهنه ندیدی رخم آفتاب

...

 بدرود

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی